شراب تلخ

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش... که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش

شراب تلخ

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش... که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش

می رم به خدا...می رم دکتر!

از دو روز پیش شروع شد...وقتی که یه اس ام اس با یه شماره نا آشنا داشتم...فکر می کردم م باشه. می دونی آدم وقتی دلش یه چیزی رو بخواد توهم می زنه!‌ وقتی دیدم یکی از دوستای قدیمیمه که دلش گرفته و یاد من کرده بغضم گرفت...از اون موقع دیوونه تر شدم...انقدر دلم براش تنگ تر و تنگتره که همش دستم می ره طرف مبایلم...دیشب دختر داییم هم که زده بود تو خط آهنگهای غمگین...یه چیزی گذاشت که هق هق منو بلند کرد...

تو این یه هفته این سومین نفری بود که گفت روانی برو دکتر...اول روهام( زودتر از همه فهمید البته سو تفاهم بود ولی موضوع اینه که فهمید!) بعد حسن( البته چند بار دیگه هم گفته بود خیلی هم عجیب نبود) و آخر هم...تا حالا کسی انقدر تحقیرم نکرده بود...شاید چون تحقیرش کردم...فقط با بی محلی...بی محلی که دست خودم نبود و انگیزه ای واسه تحویل گرفتنش نداشتم...گفت لیاقتت همونه همون م! بی جواب نذاشتم این حرفشو اما کاش می گفتم که من لیاقت اون م رو هم نداشتم:(( ...کسایی که وارد زندگیم شدن انقدر برام عزیزن که هر کاری باهام بکنن بازم دوسشون دارم بازم دلم براشون تنگ می شه و بازم تا آخر عمر احترامشونو نگه می دارم...خوشحالم که نذاشتم وارد زندگیم بشه...اولین بارش نبود! دو سال پیش هم یه همچین حرفی رو زده بود...

پ.ن:دیشب نمی دونم چم شده بود...یادم بود پری می گفت سیگار بت آرامش می ده...به این می گن دوست ناباب:دی ...از سیگار متنفرم...باید به پری بگم که به من آرامش نداد...شاید قلابی بوده...

نظرات 5 + ارسال نظر
روهام شنبه 23 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ب.ظ http://rooham.blogfa.com

چقدر خوبه که گریه می کنی... چقدر خوش به حالته... من غلط کردم گفتم برو پیش روانشناس.. تو که این دوستای خوب و نازنینت رو داری چه نیازی به روانشناس... یه دوست البته اگه اینقدر ای کیوش پنیر نباشه که سیگار بده دستت از هر چیزی بهتره... ببین همین داداشی من که روزی هزار دفعه قربون صدقه ش می رم فک می کنم یه دوست خوب کم چیزیه زندگی ادم رو خوش و خرم می کنه به خدا... تو واقعا فروتن و با مرام هستی... روزهای خوبت رو بساز رفیق.

حالا ماجراشو نوشتم که من آی کیوم پنیر بوده سیگار دادم دستشون:دی
از کجا فهمیدی من انقده خوبم؟:دی

روهام شنبه 23 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ب.ظ http://rooham.blogfa.com

راستی رفیق جون از بابت لینک بی نهایت ممنونم.

نرگس شنبه 23 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:26 ب.ظ

فاطمه؟؟؟!!! این پ.ن رو خوندم اینقدر از دست ات عصبانی شدم که حوصله ندارم چیزی بهت بگم... نه چون به سیگار فکر کردی یا شاید امتحانش کردی...به اینکه تا این حد ضعیف نمی دیدمت

موضوعش خیلی خنده داره.چون حالم سر جا نبود نگفتمش...به جون خودم ا از ضعیفی بود!‌

سجاد یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:37 ق.ظ

این نوشته نرگس یعنی منو اونقدر ضعیف می دید که وقتی نوشتم که سیگار کشیدم هیچی بهم نگفت :))

مرگ قسطی یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:11 ب.ظ http://paradoxical.blogfa.com

روهام همه گفتنی ها و نگفتنی ها رو گفت..همه نصیحت ها را کرد دیگه چیزی واسه ما نموند..فقط یواشکی بت بگم سیگار چیز خوبیه...اصلا هم محتادت نمیکنه..باور کن...:دی : دی : دی

:دی سیگار جیزه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد