شراب تلخ

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش... که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش

شراب تلخ

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش... که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش

سگه می گه هاپ هاپ

هیچی ندارم بگم...

خونه داداشی آماده شده...مونده خط تلویزیون و اینترنتشون بیاد و رفع زحمت کنن..بابا امروز می گفت اگه می خوای اینا که رفتن برو تو اتاق بزرگه و اتاق خودت رو بده داداش کوچیکه...که منم گفتم نه بابا اتاق بزرگ رو می خوام چی کار...تازه!‌به اتاقم عادت کردم...تو اتاق کوچیک تنهایی کمتر حس می شه..منم که همش چپیدم تو اتاقم...بابا راست می گفت که اینترنت بیاد تو اتاقم دیگه روی منو هم نمی بینن..

با مامان یکم حرفم شد...

تعجبی نداره آدم که سگ بشه پاچه همه رو می گیره...

می دونی دلم چی می خواد؟‌ یه پیاده روی توپ تو خیابون ولی عصر اونم عصر یه روز پاییزی...دو هفته دیگه که می یام حتما می رم...حتما!

 

نظرات 7 + ارسال نظر
نرگس چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:39 ب.ظ

ای ول...تب و تاب پیاده روی در یکایک وبلاگا دیده میشود..اما هیچکس راه نمیفته:))

مرگ قسطی پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:28 ب.ظ

خیر نبینین اگه برنامه پیاده روی گذشاتین و ومن و روهام و خبر نکردین...من میگم بیاین از تجریش خلاص کنیم تا راه اهن پیاده کز کنم و بریم...به قول نرگس چس ناله کردن ام ممنوع...

ملودی پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:35 ب.ظ

بوووووس برای فاطمه جون جیگرم.میگم یه فکر شیطانی به سرم زده چطوره تا نرفتن خونه شون تو یه روز بری یه دوربین مخفی اونجا بذاری ببینی کبوترای عاشق چیکار میکنن.دیییییییی انقده خیلمش هیجان انگیز ناک میشه.اوا همه جای فیلمه رو نبین دیگه بچه(خنده)
امیدوارم که به سلامتی و دلخوشی زندگی خیلی خیلی خوبی رو شروع کنن
آها بگو چرا اتاق کوچیکه رو دوست داری برای اینه که با کامی جون دوتایی خلوت کنین
عیب نداره مامانت متوجه ی میشن که چه دختر عصبانی دارن.من جای مامانت بودم میزدمت بله تو کتک میخوای ننه
میخوای من به جات برم در این عصر روز پاییزی یه قدمی بزنم.هر چند من همیشه این کارو میکنم از بالا به پایین آخه کوخ نوردی برام ضرر داره.چیه خوب همون سربالایی چرا سخت میگیری اینجوری از بالا قل میخورم میرم بعد با تاسسسکی برمیگردم سر جای اولم.تو تاسسکی نگیریا راه برو یه بار م اگه دید یکی با شکم قلنبه داره قل میخوره میاد بدون منم نی نی رو آوردم راه بره.مگه تو ما رو تحویل بگیره مادرررر با این وضع تابلو دیگه همون دو نفری که نگامون میکردنم محل نمیذارن فقط پیرزنا لبخند میزنن (چشم شوشو روشن به افاضات من) میبینی به چه روزی افتادم؟نخند دعا میکنم مثل من بشیا .ولی خوبه دیگه بیخیااال راحت میرم هیچکی هم با من و نی نی کار نداره.دلت بسوزه تو هی باید متلک بشنوی حرص بخوری
من اصلا دلم نمیخواد زیاد حرف بزنم تقصیر انگشتام بود
ببین الان منو گاز نگیریا اون یکی ای دی تو گم کردم منو اد میکنی؟؟؟/یه ندا هم بده که خودتی من با دیگران ایشتیباه نگیرم جیگر خودمو.بوووووسسسس

ملودی پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ب.ظ

غلط املایی ها رو هم خودت زحمتشو بکش دییییی ببا اینا دیگه خیلی حرفه ای هستن میخوان از تجریش خلاص کنن تا راه آهن اباااااالفضلللللل

روهام جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:50 ب.ظ http://rooham.blogfa.com

اره خدایی اگه بدونی چه هوای توپیداره تهران دیشب با سین زدیم بیرون و اتفاقا ولیعصر رو هم گز کردیم... جای شما خالی.

نرگس جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:41 ب.ظ

من موافقم از تجریش خلاص کنیم قل بخوریم بریم پایین...اما لطفا دیگه پایینتر از ولی عصر نریم دیگه.... چون من هیچی ازم نمی مونه بخدا... :دی

فاطمه جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:47 ب.ظ

ای بابا فکر من کوچول موچولو هم بکنین:دی از میون می رم که با این همه پیاده روی:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد