شراب تلخ

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش... که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش

شراب تلخ

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش... که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش

خب...

این دفعه حسابی آه و ناله و غم و غصه دارم که بگم...بدنم درد می کنه از این همه اتفاق...از این هفته سخت و گند! از این زندگی و سرنوشت خانوادم...

عجیب نیست؟ این همه سختی اونم یه هو...

می گن چشم و نظره...

شایدم جادو جنبله!‌ از ایند دعاها که می گن زندگی رو به آتیش می کشه..

بندازم تقصیر خدا؟

شکر کنم بگم خدا داره امتحان می کنم؟

کدومش؟

شکر می کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد