شراب تلخ

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش... که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش

شراب تلخ

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش... که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش

قول داده بود :(

امروز دومین امتحان فاینال آزمایشگاه رو دادم..با این وضع درس خوندن و هوش و هواسی که دارم عالی بود هر دوش..از فردا می رم دانشگاه که واسه فاینالای اصلی که اولیش شنبه ست درس بخونم...اصلا وقت ندارم...فقط موندم چه جوری صالح رو تحمل کنم و وسط درس که حرف زیادی می زنه ساکت باشم و چیزی بش نگم...فکر کنم فردا تمام وقت رو باید باهاش بگذرونم اما خوبیش اینه که خیلی می خونه و می شه ازش استفاده های مفید کرد!  

 

نگی زنگ زد و از طرز حرف زدنش حسابی نگران شدم..باهاش حرف زده بود... گفت من نمی دونم چرا انقدر زود؟ گفتم به خدا منم نمی دونم..کاش کمی احساس مونده بود برام...گفت فکر کنم خیلی عاشقته...داشت گریه م در می یومد...اما قبلش یکم گریه هامو کرده بودم...بهش گفتم من فقط دلم با مسافرمه و بس... با این همه بدی که بت کرده؟... دست خودم نیست. تو بگو من احمقم.

 

وقتی بهم گقت باهاش دعوا کردم...داد زدم...گفتم تو قول دادی هیچ وقت عاشقم نشی...قول دادی... همتون دروغ می گین...

حالم خوب نیست... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد